گروه فرهنگی مشرق - دنیای مادران و دختران دنیایی زنانه، لطیف و زیباست. بخصوص اگر مادرها به نحوی با فرزندشان رفتار کنند که حس دوستانهای هم در این میان شکل بگیرد. همه دخترها به مادران شان وابسته هستند و همه مادران از اینکه در کنار دختران خود وقت بگذرانند لذت میبرند. دخترها در هر سن و سالی همدم مادر هستند و حتی ازدواج و بچه دار شدن هم نه تنها آنها را از مادرشان دور نمیکند که باعث هرچه نزدیک تر شدن شان هم میشود. به گزارش ایده آل دنیای زنانه ژاله صامتی و دختران مهربانش یاس و نیاز هم یکی از همین دنیاهای زیبا و خواستنی است. صامتی جمع خودش و دخترانش را اکیپی زنانه میداند که در کنار هم حسابی خوش و شادند.
سال 94 برایم پربار بود
ژاله صامتی: سالی که گذشت برایم خیلی خوب بود. در دو فیلم سینمایی خوب بازی کردم و در جشنواره کاندیدای دریافت سیمرغ شدم؛ هر چند که نقش اول بازی کردم ولی برای نقش مکمل کاندیدا شدم. (میخندد) البته این موضوع چندان اهمیت ندارد. من وقتی با مردم روبه رو می شوم و می بینم چقدر درک درستی از سینما و نقش ها دارند و با همکارانم صحبت می کنم و متوجه می شوم کارم را دوست داشته اند برایم با ارزش ترین جایزه است. سال جدید را هم با بازی دریک فیلم سینمایی خوب آغاز میکنم که داستانی زنانه و جذاب دارد.من عاشق دخترهایم هستم و وقتی با هم هستیم حسابی بهمان خوش میگذرد. در واقع ما یک اکیپ زنانه هستیم. (میخندد) سه زن از سه نسل متفاوت ولی با مشترکات بسیار زیاد. من دهه پنجاهی هستم و دختر بزرگم، یاس دهه هفتادی و دختر کوچکم، نیاز دهه هشتادی است. الان روند زندگی به حدی سرعت گرفته است که دو نفر با فاصله سنی هفت، هشت ساله را هم می توان از دو نسل مجزا دانست.
یاس: من احساس میکنم ما بیشتر با هم دوست هستیم. این حس را هم نسبت به مادرم دارم و هم نسبت به خواهرم. اختلاف سنیام با خواهرم باعث نمیشود با او احساس صمیمیت نکنم. البته به هر حال علایق متفاوت وجود دارد ولی نه آنقدر که بخواهد در صمیمیت و احساس دوستانه مان خللی ایجاد کند. نیاز خیلی از حرف هایش را به من می زند و من هم همیشه از هم صحبتی با خواهرم لذت می برم.
نیاز: من هم احساس دوستی با مامانم و یاس دارم. همیشه از اتفاقاتی که در مدرسه پیش بیاید با خواهرم صحبت می کنم. در کل حرفهایم را بیشتر به مامان و یاس میگویم.
دنیای مادر بودن
ژاله صامتی: اگر یک بازیگر دنیای مادر بودن را تجربه کند به او در ایفای نقش یک مادر خیلی کمک خواهد کرد. ما بازیگران بسیاری داشته ایم که نقش مادر را داشتهاند و خوب هم بازی کردهاند اما اگر تجربه مادر بودن در دنیای حقیقی را داشته باشند حسی که روی صحنه یا جلوی دوربین ظاهر می شود هم حقیقی خواهد بود. خود مادر بودن خارج از هر شغل و هر حیطه ای به نظرم از موهبتهای بزرگی است که خداوند به یک زن بخشیده. این حس آنقدر شیرین و خوشایند است که با هیچ چیز دیگری نمی توانم مقایسهاش کنم.
همه دوست داشتنی های من
یاس: هفده سال دارم در رشته طراحی لباس درس میخوانم و طراحی و دوخت از علایق اصلیام هستند. به موسیقی هم خیلی علاقه دارم و تار و کمانچه مینوازم. پدر و مادرم از شش سالگی من را به کلاس های موسیقی فرستادند و خیلی تشویقم کردند که حتما نواختن ساز را یاد بگیرم. در دبیرستان هم وارد رشته موسیقی شدم اما احساس کردم این رشته را میتوانم خارج از محیط مدرسه هم یاد بگیرم به همین خاطر از هنرستان موسیقی خارج شدم و وارد هنرستان طراحی و دوخت شدم.
ژاله صامتی: لباس هایی را که پوشیدهام دخترم طراحی کرده است.
یاس: طراحی لباس در سینما و تئاتر را دوست دارم؛ همچنین خیلی دوست دارم طراحی لباس بازیگران برای مراسم مختلف ر ا انجام دهم. فعلا این کار را برای مامان انجام دادهام. اکثر لباس هایم را هم خودم میدوزم چون خیاطی از واحدهای درسی ام محسوب می شود و یاد گرفتهام. داشتن مزون هم برایم جذاب است.
ژاله صامتی: سلیقهمان در لباس به هم خیلی نزدیک است و لباس هایی را که یاس برایم طراحی میکند دوست دارم.
یاس برایم مثل عروسک بود
ژاله صامتی: فاصله سنی من با یاس بیست و شش سال است و این فاصله سنی نسبتا کم باعث شددر ابتدا مادر شدن برایم شکل خاله بازی باشد.(میخندد) به خصوص اینکه فانتزی های بامزهای از مادر شدن در ذهن داشتم و یاس برایم هم حکم بچه را داشت و هم مانند عروسک و اسباب بازیام بود.(میخندد) داشتن یاس برایم تجربهای هیجان انگیز بود که تا مدت ها وقتی او را تر و خشک میکردم و شیر می دادم با خودم میگفتم «یعنی این بچه منه؟ » و باورم نمیشد که صاحب یک دختر کوچولو شدهام.
خاطره شیرین من
ژاله صامتی: یاس ساعت نه و نیم شب به دنیا آمد و خوب به یاد دارم. همسرم مرتب یاس را از پتویی که در آن پیچیده شده بود در میآوردم و نگاهش میکردم و هر نیم ساعت یک بار او را در آغوش میگرفتم و دوباره روی تختش میگذاشتم. یاس هم مثل من آن شب بیدار بود و این موضوع کمی نگرانم کرد تا اینکه بالاخره زنگ زدم به بخش پرستاری و گفتم خانم پرستار نمیدانم چرا دختر من نمیخوابد در حالی که همه بچه ها خواب هستند. پرستار هم گفت « مارها هم خواب هستند شما چرا نمیخوابید؟ » من هم جواب دادم « آخه من خیلی خوشحالم خوابم نمیبره» . پرستار جواب داد « حتما بچهات هم خیلی خوشحاله نگران نباش» (میخندد)
یادم هست بعضی از خانم ها نوزادشان را به پرستارها تحویل داده بودند اما من از آنجایی که اعتماد به نفسم در همه چیز خیلی بالاست گفتم خودم می خواهم از دخترم نگه داری کنم. (میخندد) بعد دوباره به جایش برگرداندم در نهایت او را کنار خودم خواباندم. دخترم 9 ماه با من و در وجود من بود و وقتی او را به خودم نزدیک کردم احساس آرامش کردم و بالاخره توانستم بخوابم.
بازیگری را دوست دارم
نیاز: دوست دارم بازیگر شوم. بازیگری برایم جالب و دوست داشتنی است و در فیلم « فقط بیست » به کارگردانی آقای مسعود کرامتی بازی کردهام.
ژاله صامتی: چون نیاز دوست دارد در زمینه بازیگری به صورت حرفه ای کار کند به او گفتهام اگر در این سن وارد بازیگری شود استعدادش حیف می شود. الان زمان یادگیری است و نیاز باید بیشتر تئاتر و فیلم ببیند و یاد بگیرد و بعد که به سن هجده، نوزده سالگی رسید و وارد دانشگاه شد میتواند به صورت حرفه ای وارد این کار شود.
اگر واقعا به اندازه ای که من عاشق بازیگری هستم دخترم هم به این شغل علاقه داشته باشد با حضورش در دنیای سینما مشکلی ندارم و تا حد امکان کمکش میکنم اما پارتی بازی نمیکنم.(میخندد) چون خیلی از بچه های سینما از جمله خودم با زحمت و تلاش وارد این عرصه شدهایم و از پارتی بازی خوشمان نمیآید. ضمن اینکه به نظر من اگر کسی با زحمت چیزی را به دست آورد، هم قدرش را بهتر می داند،هم برای حفظش بیشتر تلاش میکند و هم خودش را بی جهت خرج نمیکند.
یاس: من هم قبلا دوست داشتم بازیگر شوم اما الان علاقهای ندارم و احساس میکنم استعدادش را ندارم.
ژاله صامتی: البته به نظرم استعدادش را دارد ولی اعتماد بنفس اش در این زمینه کافی نیست.
مادر و دختر فروردینی
ژاله صامتی: من و یاس چون متولد ماه فروردین هستیم عواطفی شبیه به هم داریم. ما اینطور نیستیم که محبت مان ر ا در کلام بروز دهیم. اما نیاز برعکس ماست و محبت کلامی دارد وخیلی به من میچسبد (میخندد) من کلا خیلی اهل چلاندن بچه ها نیستم و زیاد بغل شان نمیکنم، به همین خاطر هم همه بچه ها ارتباط خیلی خوبی با من دارند چون از اینکه مرتب کسی بغل شان کند و ماچ شان کند خوش شان نمیآید. در مورد بچه های خودم هم این طور بودم. اتفاقا خواهرهایم می گفتند چطور میتوانی بچه هایت را محکم بغل نکنی و نچلانی و من هم میگفتم من از تماشای شان بیشتر لذت میبردم و کیف میکنم. البته نیاز اخلاقش با یاس فرق دارد و دوست دارد در آغوش من باشد. اتفاقا روزی هم که به دنیا آمده بود بخش را با جیغ و هوار روی سرش گذاشته بود.(میخندد) و به محض اینکه برای شیر دادن به آغوش من دادند آرام شد. خلاصه کل روز در آغوش من بود و تا از من جدا می شد جیغ میکشید و گریه میکرد.
از خوشحالی جیغ زدم
ژاله صامتی: وقتی نیاز را باردار بودم باز دوست داشتم فرزندم دختر باشد و وقتی در ماه چهارم بارداریام فهمیدم بچه دختر است از خوشحالی با یاس جیغ میکشیدیم.(میخندد)
یاس:روزی که نیاز به دنیا آمد من خانه مادربزرگم بودم و وقتی خاله ام خبر تولد خواهرم را داد از خوشحالی کل خانه را دویدم و جیغ کشیدم.(میخندد) وقتی هم در بیمارستان نیاز را دیدم خیلی ذوق کردم و اصلا باورم نمیشد خواهر دار شدهام. روزهای اول که کوچک بود بغلش می کردم و با او خاله بازی میکردم. نیاز نوزاد خیلی زیبایی بود.
ژاله صامتی: نیاز نوزادی گرد و قلمبه بود با چشم های آبی درشت که دل همه را میبرد. البته الان رنگ چشم هایش طوسی شده.
نام نیاز را یاس انتخاب کرد
ژاله صامتی: نام یاس را من انتخاب کردم. همه از تک سیلابی بودن این اسم تعجب کرده بودند و فکر می کردند تلفظش سخت است اما خیلی زود عادت کردند. نام نیاز را اما خواهرش انتخاب کرد. کلی اسم انتخاب کرده بودیم و کاندیدا داشتیم اما یک بار که داشتم خاطره ای را برای یاس تعریف می کردم نام نیاز را بردم و به یاس گفتم :« راستی نیاز هم اسم دختر است » و یاس هم سریع گفت همین اسم را روی خواهرم میگذاریم.
اهل تئاتر دیدن هستیم
ژاله صامتی: ما با هم به سینما، کنسرت و تئاتر میرویم. تماشای تئاتر از برنامه های همیشگی مان است و ماهی حداقل سه، چهار بار به دیدن تئاتر میرویم. بچه های من از نوزادی به تئاتر شهر رفتهاند. وقتی یاس کوچک بود با خودم به محل تمرین میبردم و در محل کوچکی با اسباب بازی رهایش آرام بازی میکرد. هر دو عاشق تئاتر شهر هستند چون در این محیط بزرگ شده و بازی کردهاند و کلی خاطره دارند.
یاس: وقتی هنوز نیاز به دنیا نیامده بود تنها گوشه ای بازی میکردم اما با تولد نیاز همبازی پیدا کردم و با هم در کنار گروه تئاتر آرام بازی میکردیم و خیلی بهمان خوش میگذشت.
نیاز: هنوز هم با مامان زیاد به تماشای تئاتر میرویم. رفتن به کافه هم از برنامه های تفریحی مان است.
به مادرم افتخار میکنم
یاس : به مادر افتخار میکنم اما پز بازیگر بودن ایشان را نمیدهم؛ حتی در مدرسه هم هیچ وقت نمیگویم مادرم بازیگر است و بچه ها بعدا خودشان میفهمند. بعضی وقت ها با تعجب میپرسند «چرا قبلا نگفته بودی مامانت بازیگر؟ » و من هم جواب میدهم چون این هم یک شغل است و فرقی با بقیه کارها ندارد.
دوستان و هم کلاسی هایم معمولا در مورد بازیگری یا پشت صحنه کارها از من سوال میکنند؛ مثلا میپرسند « فلان بازیگر هم کنار مامانت بازی می کنه؟ » یا اینکه دوست دارند در مورد دیگر بازیگر ها و زندگی شان بدانند.
بازیگران هم عادی هستند
ژاله صامتی: من خیلی دوست دارم در جمع مردم باشم. زیاد به پیاده روی میروم و خیلی وقت ها ماشینم را پارک میکنم و از تاکسی، مترو و اتوبوس استفاده میکنم. جالب است که انگار ما مثل آنها زندگی نمیکنیم. چند وقت پیش که به جمعه بازار رفته و سبزی خریده بودم دو خانم با تعجب به من نگاه کردند و پرسیدند «مگه شما هم سبزی پاک میکنی؟ » (میخندد) یا مثلا وقتی برای ثبت نام دخترهایم برای اولین بار به مدرسه می روم معمولا مدیران تعجب میکنند. نمیدانم چرا مردم فکر میکنند ما مثل پادشاه ها زندگی میکنیم.
ما هم روزی بچه بودیم
ژاله صامتی: یک خوشبختی بزرگی هم که دارم این است که هر دو دخترم هیچ چیز پنهانی از من ندارند. حتی اگر بدانند ممکن است من سر مسأله ای ناراحت شوم و برخورد کنم باز هم آن را با من در میان میگذراند. این حس ناشی از اعتماد متقابل است. متأسفانه برخی از والدین فراموش می کنند خودشان هم روزی شانزده ساله بوده اند و یادشان میورد خیلی کارها را دوست داشتند انجام دهند که درست یا غلط بودنش را الان میفهمند.
درخواست ویژه از خدا
ژاله صامتی: من همیشه تا قبل از تولد نیاز میگفتم فقط یک بچه کافی است و تک فرزندی خوب است. همیشها م دوست داشتم دختر داشته باشم. اتفاقا وقتی یاس را باردار بودم سونوگرافی تا به آخر جنسیت بچه را نشان نداد و من همیشه با خود میگفتم خدایا بچهام سالم باشد اما دختر هم باشد.(می خندد)
راستش من اصلا روحیه پسر داشتن ندارم و در دوران بارداری ام هم اول اسم یاس را انتخاب کردم. با اینکه دوست داشتم تنها یک فرزند داشته باشم اما بعد از گذشت چند سال یاس مرتب به ما میگفت تنهاست و دوست دارد خواهر یا برادر داشته باشد.
تصمیم گیری برای داشتن فرزند دوم سخت بود چون هم دوست داشتم ادامه تحصیل بدهم و هم پایان نامه تحصیلیام با زایمان اولم مصادف شده بود و می دانستم با داشتن یک نوزاد چقدر درس خواندن سخت است. ضمن اینکه شغل ما به خاطر عدم نظم زمانی سختتر است و مادر بودن یک بازیگر شاید به نسبت سایز زنان حتی دشوارتر باشد. من از یک ماهگی یاس را با خودم سر صحنه فیلمبرداری یا تمرین تئاتر میبردم و مرتب با خودم فکر میکردم حالا با دو بچه کارم سختتر هم میشود اما در ختم مادربزرگم در یک لحظه تصمیمام را گرفتم. در شلوغی آن مراسم با خودم خلوت کردم و دیدم من و خواهرهایم در کنار مادرمان هستیم که به تازگی مادرش را از دست داده و دختر خالههایم همراه و همدل خالهام هستند. دیدن این جمع گرم و صمیمی و همدلی بسیار زیادی که بین همه ما بود و فکر کردن به این موضوع که بالاخره من و همسرم این دنیا را ترک میکنیم و خوب است یک هم خون در کنار یاس باشد. باعث شد تصمیم بگیرم باز هم بچه دار شوم و حالا هم از اینکه این تصمیم را گرفتم و نیاز عزیزم را به دنیا آوردم خیلی خوشحالم.
سال 94 برایم پربار بود
ژاله صامتی: سالی که گذشت برایم خیلی خوب بود. در دو فیلم سینمایی خوب بازی کردم و در جشنواره کاندیدای دریافت سیمرغ شدم؛ هر چند که نقش اول بازی کردم ولی برای نقش مکمل کاندیدا شدم. (میخندد) البته این موضوع چندان اهمیت ندارد. من وقتی با مردم روبه رو می شوم و می بینم چقدر درک درستی از سینما و نقش ها دارند و با همکارانم صحبت می کنم و متوجه می شوم کارم را دوست داشته اند برایم با ارزش ترین جایزه است. سال جدید را هم با بازی دریک فیلم سینمایی خوب آغاز میکنم که داستانی زنانه و جذاب دارد.من عاشق دخترهایم هستم و وقتی با هم هستیم حسابی بهمان خوش میگذرد. در واقع ما یک اکیپ زنانه هستیم. (میخندد) سه زن از سه نسل متفاوت ولی با مشترکات بسیار زیاد. من دهه پنجاهی هستم و دختر بزرگم، یاس دهه هفتادی و دختر کوچکم، نیاز دهه هشتادی است. الان روند زندگی به حدی سرعت گرفته است که دو نفر با فاصله سنی هفت، هشت ساله را هم می توان از دو نسل مجزا دانست.
یاس: من احساس میکنم ما بیشتر با هم دوست هستیم. این حس را هم نسبت به مادرم دارم و هم نسبت به خواهرم. اختلاف سنیام با خواهرم باعث نمیشود با او احساس صمیمیت نکنم. البته به هر حال علایق متفاوت وجود دارد ولی نه آنقدر که بخواهد در صمیمیت و احساس دوستانه مان خللی ایجاد کند. نیاز خیلی از حرف هایش را به من می زند و من هم همیشه از هم صحبتی با خواهرم لذت می برم.
نیاز: من هم احساس دوستی با مامانم و یاس دارم. همیشه از اتفاقاتی که در مدرسه پیش بیاید با خواهرم صحبت می کنم. در کل حرفهایم را بیشتر به مامان و یاس میگویم.
دنیای مادر بودن
ژاله صامتی: اگر یک بازیگر دنیای مادر بودن را تجربه کند به او در ایفای نقش یک مادر خیلی کمک خواهد کرد. ما بازیگران بسیاری داشته ایم که نقش مادر را داشتهاند و خوب هم بازی کردهاند اما اگر تجربه مادر بودن در دنیای حقیقی را داشته باشند حسی که روی صحنه یا جلوی دوربین ظاهر می شود هم حقیقی خواهد بود. خود مادر بودن خارج از هر شغل و هر حیطه ای به نظرم از موهبتهای بزرگی است که خداوند به یک زن بخشیده. این حس آنقدر شیرین و خوشایند است که با هیچ چیز دیگری نمی توانم مقایسهاش کنم.
همه دوست داشتنی های من
یاس: هفده سال دارم در رشته طراحی لباس درس میخوانم و طراحی و دوخت از علایق اصلیام هستند. به موسیقی هم خیلی علاقه دارم و تار و کمانچه مینوازم. پدر و مادرم از شش سالگی من را به کلاس های موسیقی فرستادند و خیلی تشویقم کردند که حتما نواختن ساز را یاد بگیرم. در دبیرستان هم وارد رشته موسیقی شدم اما احساس کردم این رشته را میتوانم خارج از محیط مدرسه هم یاد بگیرم به همین خاطر از هنرستان موسیقی خارج شدم و وارد هنرستان طراحی و دوخت شدم.
ژاله صامتی: لباس هایی را که پوشیدهام دخترم طراحی کرده است.
یاس: طراحی لباس در سینما و تئاتر را دوست دارم؛ همچنین خیلی دوست دارم طراحی لباس بازیگران برای مراسم مختلف ر ا انجام دهم. فعلا این کار را برای مامان انجام دادهام. اکثر لباس هایم را هم خودم میدوزم چون خیاطی از واحدهای درسی ام محسوب می شود و یاد گرفتهام. داشتن مزون هم برایم جذاب است.
ژاله صامتی: سلیقهمان در لباس به هم خیلی نزدیک است و لباس هایی را که یاس برایم طراحی میکند دوست دارم.
یاس برایم مثل عروسک بود
ژاله صامتی: فاصله سنی من با یاس بیست و شش سال است و این فاصله سنی نسبتا کم باعث شددر ابتدا مادر شدن برایم شکل خاله بازی باشد.(میخندد) به خصوص اینکه فانتزی های بامزهای از مادر شدن در ذهن داشتم و یاس برایم هم حکم بچه را داشت و هم مانند عروسک و اسباب بازیام بود.(میخندد) داشتن یاس برایم تجربهای هیجان انگیز بود که تا مدت ها وقتی او را تر و خشک میکردم و شیر می دادم با خودم میگفتم «یعنی این بچه منه؟ » و باورم نمیشد که صاحب یک دختر کوچولو شدهام.
خاطره شیرین من
ژاله صامتی: یاس ساعت نه و نیم شب به دنیا آمد و خوب به یاد دارم. همسرم مرتب یاس را از پتویی که در آن پیچیده شده بود در میآوردم و نگاهش میکردم و هر نیم ساعت یک بار او را در آغوش میگرفتم و دوباره روی تختش میگذاشتم. یاس هم مثل من آن شب بیدار بود و این موضوع کمی نگرانم کرد تا اینکه بالاخره زنگ زدم به بخش پرستاری و گفتم خانم پرستار نمیدانم چرا دختر من نمیخوابد در حالی که همه بچه ها خواب هستند. پرستار هم گفت « مارها هم خواب هستند شما چرا نمیخوابید؟ » من هم جواب دادم « آخه من خیلی خوشحالم خوابم نمیبره» . پرستار جواب داد « حتما بچهات هم خیلی خوشحاله نگران نباش» (میخندد)
یادم هست بعضی از خانم ها نوزادشان را به پرستارها تحویل داده بودند اما من از آنجایی که اعتماد به نفسم در همه چیز خیلی بالاست گفتم خودم می خواهم از دخترم نگه داری کنم. (میخندد) بعد دوباره به جایش برگرداندم در نهایت او را کنار خودم خواباندم. دخترم 9 ماه با من و در وجود من بود و وقتی او را به خودم نزدیک کردم احساس آرامش کردم و بالاخره توانستم بخوابم.
نیاز: دوست دارم بازیگر شوم. بازیگری برایم جالب و دوست داشتنی است و در فیلم « فقط بیست » به کارگردانی آقای مسعود کرامتی بازی کردهام.
ژاله صامتی: چون نیاز دوست دارد در زمینه بازیگری به صورت حرفه ای کار کند به او گفتهام اگر در این سن وارد بازیگری شود استعدادش حیف می شود. الان زمان یادگیری است و نیاز باید بیشتر تئاتر و فیلم ببیند و یاد بگیرد و بعد که به سن هجده، نوزده سالگی رسید و وارد دانشگاه شد میتواند به صورت حرفه ای وارد این کار شود.
اگر واقعا به اندازه ای که من عاشق بازیگری هستم دخترم هم به این شغل علاقه داشته باشد با حضورش در دنیای سینما مشکلی ندارم و تا حد امکان کمکش میکنم اما پارتی بازی نمیکنم.(میخندد) چون خیلی از بچه های سینما از جمله خودم با زحمت و تلاش وارد این عرصه شدهایم و از پارتی بازی خوشمان نمیآید. ضمن اینکه به نظر من اگر کسی با زحمت چیزی را به دست آورد، هم قدرش را بهتر می داند،هم برای حفظش بیشتر تلاش میکند و هم خودش را بی جهت خرج نمیکند.
یاس: من هم قبلا دوست داشتم بازیگر شوم اما الان علاقهای ندارم و احساس میکنم استعدادش را ندارم.
ژاله صامتی: البته به نظرم استعدادش را دارد ولی اعتماد بنفس اش در این زمینه کافی نیست.
مادر و دختر فروردینی
ژاله صامتی: من و یاس چون متولد ماه فروردین هستیم عواطفی شبیه به هم داریم. ما اینطور نیستیم که محبت مان ر ا در کلام بروز دهیم. اما نیاز برعکس ماست و محبت کلامی دارد وخیلی به من میچسبد (میخندد) من کلا خیلی اهل چلاندن بچه ها نیستم و زیاد بغل شان نمیکنم، به همین خاطر هم همه بچه ها ارتباط خیلی خوبی با من دارند چون از اینکه مرتب کسی بغل شان کند و ماچ شان کند خوش شان نمیآید. در مورد بچه های خودم هم این طور بودم. اتفاقا خواهرهایم می گفتند چطور میتوانی بچه هایت را محکم بغل نکنی و نچلانی و من هم میگفتم من از تماشای شان بیشتر لذت میبردم و کیف میکنم. البته نیاز اخلاقش با یاس فرق دارد و دوست دارد در آغوش من باشد. اتفاقا روزی هم که به دنیا آمده بود بخش را با جیغ و هوار روی سرش گذاشته بود.(میخندد) و به محض اینکه برای شیر دادن به آغوش من دادند آرام شد. خلاصه کل روز در آغوش من بود و تا از من جدا می شد جیغ میکشید و گریه میکرد.
از خوشحالی جیغ زدم
ژاله صامتی: وقتی نیاز را باردار بودم باز دوست داشتم فرزندم دختر باشد و وقتی در ماه چهارم بارداریام فهمیدم بچه دختر است از خوشحالی با یاس جیغ میکشیدیم.(میخندد)
یاس:روزی که نیاز به دنیا آمد من خانه مادربزرگم بودم و وقتی خاله ام خبر تولد خواهرم را داد از خوشحالی کل خانه را دویدم و جیغ کشیدم.(میخندد) وقتی هم در بیمارستان نیاز را دیدم خیلی ذوق کردم و اصلا باورم نمیشد خواهر دار شدهام. روزهای اول که کوچک بود بغلش می کردم و با او خاله بازی میکردم. نیاز نوزاد خیلی زیبایی بود.
ژاله صامتی: نیاز نوزادی گرد و قلمبه بود با چشم های آبی درشت که دل همه را میبرد. البته الان رنگ چشم هایش طوسی شده.
نام نیاز را یاس انتخاب کرد
ژاله صامتی: نام یاس را من انتخاب کردم. همه از تک سیلابی بودن این اسم تعجب کرده بودند و فکر می کردند تلفظش سخت است اما خیلی زود عادت کردند. نام نیاز را اما خواهرش انتخاب کرد. کلی اسم انتخاب کرده بودیم و کاندیدا داشتیم اما یک بار که داشتم خاطره ای را برای یاس تعریف می کردم نام نیاز را بردم و به یاس گفتم :« راستی نیاز هم اسم دختر است » و یاس هم سریع گفت همین اسم را روی خواهرم میگذاریم.
اهل تئاتر دیدن هستیم
ژاله صامتی: ما با هم به سینما، کنسرت و تئاتر میرویم. تماشای تئاتر از برنامه های همیشگی مان است و ماهی حداقل سه، چهار بار به دیدن تئاتر میرویم. بچه های من از نوزادی به تئاتر شهر رفتهاند. وقتی یاس کوچک بود با خودم به محل تمرین میبردم و در محل کوچکی با اسباب بازی رهایش آرام بازی میکرد. هر دو عاشق تئاتر شهر هستند چون در این محیط بزرگ شده و بازی کردهاند و کلی خاطره دارند.
یاس: وقتی هنوز نیاز به دنیا نیامده بود تنها گوشه ای بازی میکردم اما با تولد نیاز همبازی پیدا کردم و با هم در کنار گروه تئاتر آرام بازی میکردیم و خیلی بهمان خوش میگذشت.
نیاز: هنوز هم با مامان زیاد به تماشای تئاتر میرویم. رفتن به کافه هم از برنامه های تفریحی مان است.
به مادرم افتخار میکنم
یاس : به مادر افتخار میکنم اما پز بازیگر بودن ایشان را نمیدهم؛ حتی در مدرسه هم هیچ وقت نمیگویم مادرم بازیگر است و بچه ها بعدا خودشان میفهمند. بعضی وقت ها با تعجب میپرسند «چرا قبلا نگفته بودی مامانت بازیگر؟ » و من هم جواب میدهم چون این هم یک شغل است و فرقی با بقیه کارها ندارد.
دوستان و هم کلاسی هایم معمولا در مورد بازیگری یا پشت صحنه کارها از من سوال میکنند؛ مثلا میپرسند « فلان بازیگر هم کنار مامانت بازی می کنه؟ » یا اینکه دوست دارند در مورد دیگر بازیگر ها و زندگی شان بدانند.
بازیگران هم عادی هستند
ژاله صامتی: من خیلی دوست دارم در جمع مردم باشم. زیاد به پیاده روی میروم و خیلی وقت ها ماشینم را پارک میکنم و از تاکسی، مترو و اتوبوس استفاده میکنم. جالب است که انگار ما مثل آنها زندگی نمیکنیم. چند وقت پیش که به جمعه بازار رفته و سبزی خریده بودم دو خانم با تعجب به من نگاه کردند و پرسیدند «مگه شما هم سبزی پاک میکنی؟ » (میخندد) یا مثلا وقتی برای ثبت نام دخترهایم برای اولین بار به مدرسه می روم معمولا مدیران تعجب میکنند. نمیدانم چرا مردم فکر میکنند ما مثل پادشاه ها زندگی میکنیم.
ژاله صامتی: یک خوشبختی بزرگی هم که دارم این است که هر دو دخترم هیچ چیز پنهانی از من ندارند. حتی اگر بدانند ممکن است من سر مسأله ای ناراحت شوم و برخورد کنم باز هم آن را با من در میان میگذراند. این حس ناشی از اعتماد متقابل است. متأسفانه برخی از والدین فراموش می کنند خودشان هم روزی شانزده ساله بوده اند و یادشان میورد خیلی کارها را دوست داشتند انجام دهند که درست یا غلط بودنش را الان میفهمند.
درخواست ویژه از خدا
ژاله صامتی: من همیشه تا قبل از تولد نیاز میگفتم فقط یک بچه کافی است و تک فرزندی خوب است. همیشها م دوست داشتم دختر داشته باشم. اتفاقا وقتی یاس را باردار بودم سونوگرافی تا به آخر جنسیت بچه را نشان نداد و من همیشه با خود میگفتم خدایا بچهام سالم باشد اما دختر هم باشد.(می خندد)
راستش من اصلا روحیه پسر داشتن ندارم و در دوران بارداری ام هم اول اسم یاس را انتخاب کردم. با اینکه دوست داشتم تنها یک فرزند داشته باشم اما بعد از گذشت چند سال یاس مرتب به ما میگفت تنهاست و دوست دارد خواهر یا برادر داشته باشد.